شهید روحانی ابوالقاسم سیفی : « به خدا قسم ! روحانیت اصیل از آن روزی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) چشم روی چشم نهاد ، مظلوم ترین قشر جامعه بوده است و امروز نیز مظلوم واقع شده است . دوست ندارم به نام من هیچ گونه شعار و شعری بخوانید ، بلکه به نفع روحانیت شعار دهید . به جای اینکه عکس مرا بزرگ کنید ، عکس امام را بزرگ کنید .»
امام رضا (علیه السلام ) : «خداوند توانمندان را مکلف کرده است تا برای اداره امور بیماران زمین گیر و گرفتار قیام کنند»
عیون اخبار الرضا (علیه السلام )
یک روز به مناسبتی یکی از مخالفان سرسخت وی به حضورش آمده و وارد منزل او شد . آیت الله قاضی طباطبایی ، بی درنگ ، تمام قد در مقابل او بلند شد و کمال احترام را به جای آورد . پس از رفتن وی یکی از نزدیکان ایشان گفت : « آقا ! این شخص دشمنی سرسختی با شما دارد ، چرا این قدر احترامش کردید !؟ » فرمود : به دو دلیل : اولا، ایشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است ، اگر چه با من مخالف باشد ؛ ثانیا ، او لباس مقدس روحانیت به تن داشت و قداست این لباس را باید حفظ کرد .
هنگامی که در مقابل مأموران ساواک قرار می گرفت ، هیچ گاه از خود ضعف و زبونی نشان نمی داد، بلکه با روحیه ای مقاوم با آنان برخورد می کرد . هنگامی که در بافت کرمان در تبعید به سر می برد ، یک مأمور ساواک هر روز برای حضور و غیاب تبعیدی به محل سکونت او سر می کشید . مأمور ساواک براساس تعلیماتی که از طرف سازمان به او داده بودند ، با گستاخی تمام به جای وارد شدن از در اتاق با کفش از پنجره به وسط اتاق می پرید و با حال غرور و خودخواهی با صدای خشن و ناهنجار خود دستور می داد: « زود باش امضا کن …!»
چند روزی به همین ترتیب گذشت و آیت الله قاضی چند بار به ایشان تذکر دادند که ادب را رعایت کند ،ولی آن بی ادب مغرور به تذکرات سودمند ایشان توجهی نکرد و دست از کار بی شرمانه خود برنداشت تا اینکه یک روز وقتی مرد ساواکی با همان شیوه همیشگی به وسط اتاق پرید ، آیت الله قاضی بلافاصله یکی از کتاب های سنگین و ضخیم خود را برداشته و محکم به گردن آن مأمور کوبید و فریاد زد : « بی ادب ! مگر نگفتم مؤدب باش ! » آن فرد مغرور با زبونی و ترس تمام از اتاق بیرون رفت و دیگر عمل خود را تکرار نکرد .
شادی روح بزرگ و ملکوتیش صلوات
امام رضا (علیه السلام ) : « هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند ، مگر اینکه در او سه خصلت باشد : دین شناس ، تدبر نیکو در زندگی و شکیبایی در مصیبت ها و بلا ها »
بحار الانوار ، ج78، ص339